سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فضیلتها چهارگونه اند : یکی از آنها حکمت است که قوام آن اندیشه است . [امام علی علیه السلام]
 
یکشنبه 89 فروردین 1 , ساعت 9:25 عصر

با سلام

حلول سال نو را به همه شما تبریک عرض می‌کنم.

آیت الله العظمی مکارم شیرازی بیانات مهمی را در دیدار اخیر رئیس جمهور با ایشان فرمودند که به دلیل اهمیت مطالب عین آن را از سایت ایشان نقل می‌کنم.

نگرانی های معظم له در مورد مسائل مختلف کشور

 

 

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(مد ظله) ضمن قدردانی از زحمات ایشان برای اداره کشور تصریح کردند: اما در عین حال ما نگرانی هایی داریم و دوست داشتیم این نگرانی ها را شفاف مطرح کنیم.

 

 

 

 

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(مد ظله العالی) در دیدار دکتر محمود احمدی نژاد، رییس جمهور اسلامی ایران با ابراز خرسندی از این دیدار فرمودند: از دیدار شما خوشوقتم و سال نو را به شما تبریک می گویم، امیدوارم برخی مشکلاتی که در حوزه داخلی و خارجی وجود دارد در سال جاری به خوبی حل شود.

 معظم له ضمن قدردانی از زحمات ایشان برای اداره کشور تصریح کردند: اما در عین حال ما نگرانی هایی داریم و دوست داشتیم این نگرانی ها را شفاف مطرح کنیم.

 حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی افزودند: نگرانی های ما مربوط به مسائل شخصی نیست ما هیچ مسئله شخصی هیچ وقت با دولت ها و روسای جمهوری نداشته‌ایم و نگرانی‌های ما مربوط به مملکت و مردم و اسلام و نظام است.

 معظم له خاطر نشان کردند: برخی از این نگرانی ها، نسبت به نهاد مرجعیت است که گاهی به این نهاد ارزشمند کم توجهی می شود، مرجعیت مربوط به من و دیگران نیست نهادی است که از زمان غیبت امام زمان ارواحنا فداه بوده و ادامه دارد، نهادی خودجوش و مردمی است و در مشکلات واقعا به فریاد مردم می رسد.

 ایشان ادامه دادند: به یقین اگر امام راحل (قدس سره) مرجع نبود انقلاب به ثمر نمی رسید و هم اینک عراق را مرجعیت حفظ کرده است و اگر مرجعیت در عراق نبود عراق شکل دیگری داشت، بر همه ما لازم است این نهاد را حفظ کنیم و اگر این نهاد تضعیف شود به ضرر مردم، نظام و به ضرر اسلام است.

 حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی فرمودند: گاهی در گوشه کنار سخنانی شنیده می شود که این سخنان ممکن است سبب تضعیف باشد؛ باز هم تکرار می کنم من و امثال من مطرح نیستیم، نهاد مرجعیت مطرح است که در مشکلات به یاری مردم می آید. ما می بینیم در راهپیمایی ها در انتخابات و در مسائل سرنوشت ساز، مراجع به میدان می آیند و تأثیر گذار هستند باید این نهاد ازهر آسیبی محفوظ بماند.

 ایشان یکی دیگر از نگرانی ها را مساله فرهنگ دانسته و افزودند: هم اینک به مسائل اقتصادی و سیاسی اهمیت زیادی داده می شود البته باید این گونه باشد؛ اما نگرانی ما این است که به مسائل فرهنگی به آن مقدار که انتظار می رود اهمیت داده نمی شود.

 معظم له در ادامه فرمودند: امر به معروف و نهی از منکر بسیار کم رنگ شده؛ حجاب یک مسئله فردی نیست و تبدیل به یک نماد اسلام شده؛ در خارج وقتی می خواهند با حجاب مبارزه کنند سعی می کنند این روسری را از سر دختران محجبه بردارند و به مدرسه راه ندهند؛ باید به حجاب توجه ویژه‌ای داشت، که متأسفانه در این ایام وضع نامناسبی پیدا کرده است.

 حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی تاکید کردند: نظام جمهوری اسلامی منهای مسائل فرهنگی فقط اسمی از آن می­ماند؛ و اگر مسائل اقتصادی و سیاسی خوب شود، اما مسائل فرهنگی واقعاً تضعیف شود نمی توان نام «اسلامی» بر این نظام گذاشت، ما با مردم خیلی در تماس هستیم، تعجب آور نیست که ما روزی هزار نامه از طریق ایمیل و فاکس و پست را جواب می دهیم؛ به برخی از دفاتر ما در روز 4 تا  5 هزار تلفن می شود، می دانیم در جامعه چه خبر است و عده زیادی از متدینین از این مسائل فرهنگی رنج می برند.

 معظم له فرمودند: سزاوار است این مسئله مورد توجه و عنایت خاصی قرار گیرد، نکند مشغول شدن به مسائل سیاسی و اقتصادی ما را از این مسائل دور کند، زیرا مسائل فرهنگی تأثیر فراوانی در مسائل اقتصادی و سیاسی دارد، اگر این نگاه نسبت به مسائل فرهنگی اصلاح شود مردم می توانند بهتر و متحدتر در مقابل دشمن بایستند.

 ایشان افزودند: باید برای احیای مسائل فرهنگی، حوزه های علمیه را در سراسر کشور تقویت کنیم، شما در یکی از سخنانتان گفتید که ما بودجه ورزش را پنج برابر کردیم ، ورزش کار خوبی است گرچه ورزش های ما غالباً ورزش های طبی و بهداشتی نیست بلکه ورزش های قهرمانی است؛ ولی به هر حال عده ای را مشغول می‌کند  و از کارهای خلاف دیگر باز می دارد، این کار ارزنده است؛ اما باید به موازات آن بودجه مسائل فرهنگی را چند برابر کنیم.

 حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی تاکید کردند: امروز آماری ازسیستان و بلوچستان به من دادند که در مناطقی از این استان هیچ مسجد و حوزه علمیه‌ای وجود ندارد؛ گرچه ما می توانیم روحانی، مدرس و مبلغ برای برنامه درسی آن‌ها بفرستیم؛ ولی ساخت و سازهای آنها بودجه های بیشتری می طلبد که دولت باید به آن اهتمام ورزد.

 ایشان در ادامه توجه به مسائل اقتصادی را نیز مهم برشمرده و یادآور شدند: در حال حاضر مردم هنوز نسبت به گرانی‌ها اظهار نگرانی می کنند مخصوصاً این که هدفمند کردن یارانه ها به کجا می رسد نگرانند، امیدواریم دولت و مجلس دست به دست هم بدهند و طوری این مسئله پیاده شود که نگرانی برای مردم ایجاد نکند.

 معظم له در بخش دیگری از سخنان خود فرمودند: ما در شرایطی هستیم که دشمنان خارجی فعال هستند باید فضای داخلی کشورمان امن و امان باشد، ما نمی توانیم در دو جبهه وارد جنگ شویم؛ بنابراین با تفاهمی که بین مجلس و دولت حاصل خواهد شد ان شاءالله این مشکل هم حل بشود و نگرانی از نظر گرانی ها به حداقل برسد و مردم از این نظر راضی باشند، چون رضایت مردم در جمهوری اسلامی حرف اول را می زند اگر این رضایت حاصل شود مشکلات دیگر حل می شود.

 حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در ادامه به برخی مسائل پس از انتخابات اشاره کردند و افزودند: شما در این انتخابات برنده شدید ما هم می دانیم؛ ولی یک گروه 14 میلیونی هم بودند؛ و یک عده فتنه گر در این وسط از این فرصت سوء استفاده کردند که ما هرگز نظر به آنها نداریم و این گروه باید به قوه قضائیه سپرده شوند تا سرجای خود بنشینند؛ اما در میان 14 میلیون، نخبگانی هستند که باید سعه صدر به خرج داد و از آنها که وفادار به نظام و رهبری هستند و بسیارند استفاده کرد.

 ایشان خطاب به رییس جمهور تاکید کردند: باید به همکارانتان سفارش کنید که سعه صدر به خرج دهند و از تمام گروه ها و نیروهای وفادار به نظام استفاده کنند، اگر سعه صدر به خرج داده شود، به عقیده من آرامش کاملی پیدا می شود. همچنین امیدواریم زندانیانی که کار مهمی نکرده اند مورد عنایت رهبری قرار بگیرند و آزاد شوند و قوه قضاییه با عوامل اصلی برخورد کند.

 معظم له در ادامه با اشاره به نقش رهبر انقلاب در جامعه اظهار داشتند: رهبری در نظام جمهوری اسلامی نقش مهمی دارد و باید این جایگاه را حفظ کرد؛ اگر ایشان سخنی می‌گویند باید بدان عمل شود نه اینکه فقط شکل مسأله عوض شود.

 حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی  در بخش دیگری از سخنان خود بر توجه به حوزه‌های علمیه به ویژه توجه به مشکلات شهری در قم  تاکید کردند، و یادآور شدند: با توجه به وجود با برکت بارگاه ملکوتی حضرت فاطمه معصومه(س) و مسجد مقدس جمکران و حوزه‌ علمیه، قم نگاه ویژه‌ای را می‌طلبد، امروز بزرگ‌ترین حوزه‌علمیه جهان اسلام در شهر قم وجود دارد و محل دیدار شخصیت های مختلف جهان است باید قم یک شهر نمونه باشد.

 ایشان همچنین تسریع در طرح حرم تا حرم، برطرف کردن مشکل آب قم، هم آب شرب و هم آب زراعت و دیگر طرح‌های در حال انجام را از خواست‌های مردم دانستند و بر انجام آن تاکید کردند.

*  *  *

یادآوری می شود که بعد از بیانات معظم له جناب آقای رئیس جمهور توضیحات مشروحی نسبت به مسائل مذکور دادند که باید از سایت خود ایشان استفاده کرد.

منبع: سایت آیت الله مکارم


شنبه 88 مرداد 31 , ساعت 10:38 عصر

با سلام به دوستان عزیز، حلول ماه مبارک رمضان ماه بندگی خدا را تبریک می‏گویم و با عرض پوزش از فاصله زمانی زیاد از مطلب قبلی از سر سوز و تکلیف مطلب جدید را تقدیم میکنمم.

      اسلام منهای روجانیت در رسانه ملی

2.      یکی از مبانی و اصول مدّ نظر امام خمینی (ره) مبارزه با تز اسلام منهای روحانیت به معنای ضدیت با خود اسلام و منها کردن اسلام از جامعه است. این تز از زمان اوج فعالیت‌های انقلاب از سوی برخی ملی‌گراها و مجاهدین خلق یا همان منافقین و ضد انقلاب مطرح شد. معتقدان به این تز با زیرکی تمام به ظاهر بر موجودیت اسلام تأکید کرده و چون می‌دانند که با حذف روحانیت از صحنه فقط نامی از دین خواهد ماند، به کم رنگ کردن حضور روحانیت به عنوان یک نهاد دینی - اجتماعی از جامعه می‌پردازند.

3.      صدا و سیما نیز از همان اوایل پیروزی انقلاب اسلامی در مواردی آگاهانه و در مواردی ناآگاهانه، به جمع مدعیان و مبلغان این تز پیوست. اگر چه اوج و فرودهایی در این زمینه صورت گرفته، اما در زمان فعلی این فرایند در رسانه ملی به اوج خود رسیده و در برنامه‌های متعدد تبلیغی، به صورتی فزاینده از غیر روحانیان استفاده می‌شود. جالب آنکه برنامه‌های افراد غیر روحانی در بهترین و پربیننده‌ترین ساعات پخش می‌شود. و جالبتر آنکه شبکه قرآن برنده این اقدامات به شمار می‌رود؛ به گونه‌ای که بسیاری از برنامه‌های شبکه قرآن به تفسیر به رأی مجریان و کارشناسان عزیزشان اختصاص می‌یابد!!!

4.      اگر چه استفاده از این افراد در برخی برنامه‌های صرفاً علمی چندان مشکل ساز نیست، اما در ارتباط با برنامه‌های تبلیغی، استفاده از این افراد مشکلات فراوانی را به دنبال خواهد داشت. بسیاری از این افراد به صورت تخصصی کارشناس دین نبوده و با مطالعات شخصی به اطلاعاتی دینی رسیده‌اند که این اطلاعات به دلیل عدم برخورداری از روش‌های علمی مربوط به دین برخوردار نیست، در بسیاری از موارد با سلایق شخصی و یا شبهات التقاطی آمیخته شده، و خطر انحراف را در پی خواهد داشت.

5.      برخی از این افراد نیز اگر چه به ظاهر یکی از مدارج دانشگاهی را در ارتباط با الهیات دارند، اما باید توجه داشت که یک کارشناس صرفاً‌ دانشگاهی صلاحیت تبلیغ دین را نداشته و بیشترین مشکلات دین نیز از سوی همین قشر ایجاد می‌شود؛ این به دلیل آن است که محتوای دروس دانشگاه در رشته‌های الهیات از غنای لازم برخوردار نبوده و پیش نیازهای لازم برای کارشناسی در دین ارائه نمی‌شود، بر همین اساس یکی از آفت‌های این افراد، تفسیر به رأی‌های سلیقه‌‌ای از دین است که متأسفانه به دلیل اینکه سلایق افراد را به عنوان دین مطرح می‌سازد، با استقبال برخی گروه‌ها از جمله اصحاب رسانه مواجه می‌شود. همان چیز که متأسفانه به عنوان اصل مخاطب محوری در رسانه ملی حاکم است، این در حالی است که در مسائل دینی نمی‌توان به این اصل عمل کرد.

6.      اشکال مهمتر این است که ما باید بپذیریم که مبلغ دین به عنوان گروه مرجع جامعه دینی است، و از صدر اسلام تا کنون مبلغان افراد خاصی بوده‌اند و حتی خود پیامبر افراد خاصی را به عنوان مبلغ به مناطق مختلف اعزام می‌کردند. نظریات جامعه‌شناختی نیز بر این نکته تأکید دارند که گروه مرجع باید برای مردم قابل شناخت باشند، از این رو روحانیان تنها گروه مبلّغ دین خواهند بود که البته هر کس می‌تواند با طی مقدمات لازم در این گروه وارد شود. بنا بر این با جا انداختن افراد غیر روحانی به عنوان مبلّغ دین، گروه مرجع از بین رفته و گویا همه حق دارند در مورد دین کارشناسی نموده و به تبلیغ بپردازند. و این همان چیزی است که دین را با مظلومیت مواجه نموده است. این در حالی است که بر اساس ادعای علم امروز و خود کارها تخصصی شده و هر بخشی متخصص خود را می‌طلبد و لذا هیچ غیر کارشناسی حق ندارد در مورد بند کفش شما اظهار نظر کند!!!

7.      شایسته است صدا و سیما با ارتباط تنگاتنگ با حوزه علمیه، دفتر تبلیغات و سازمان تبلیغات اسلامی‌ به شناسائی روحانیان برجسته پرداخته و در عین حال کمی هم با برنامه‌ها و فرهنگ مساجد آشنایی داشته باشد. که در این صورت دیگر سریال‌های ناب این رسانه در ساعت حضور مردم در مساجد (یعنی یک ساعت بعد از افطار) نخواهد بود.

در پایان باید گفت که نتیجه همه این اقدامات، چیزی جز سکولاریزه کردن دین و کمرنگ شدن و خلوت شدن مساجد و پای منابر و در نتیجه عدم آگاهی مردم از مبانی دین نبوده و نخواهد بود. و لذا به برادران عزیز در صدا و سیما توصیه می‌شود به فکر آخرت بوده و بیش از این تیشه بر ریشه دین نزنند. و بنده به جرأت ادعا می‌کنم که هیچ فرد و نهاد داخلی و خارجی به اندازه صدا و سیما در تبلیغ و تقویت تز اسلام منهای روحانیت موفق نبوده است. شاید صدا و سیما نیز در هیچ هدفی به این اندازه موفق نبوده که باید تبریک گفت!!!


سه شنبه 85 بهمن 10 , ساعت 10:46 عصر

منزلگه عشاق دل آگاه حسین است.

بیراهه مرو ساده ترین راه حسین است.

از مردم گمراه جهان راه مجویید.

نزدیکترین راه به الله حسین است.


چهارشنبه 85 مرداد 25 , ساعت 11:49 عصر

سلام

از دوستان عزیز معذرت می‏خواهم. فعلاً هدیه یکی از دوستان را به شما نیز تقدیم می‏کنم.

 

زینبین اوز آدی شخصیتینون ارزشیدی

دیمه عورت او خانم تک باشینا مین کیشیدی

کوفیه طنطنه سالماخ ایله زینب ایشیدی

دین اسلامی دریلدن کیمیدی زینبیدی

آل سفیانی کیچیلدن کیمیمدی زینبیدی

گوردی مین خنجر ایشین بیرخانمون حنجره‌سی

حامی مکتب قرآن کیمیدی زینبیدی

حافظ خون شهیدان کیمیدی زینبیدی

الَی دورد ایل او خانم باخدی حسین سایه‌سینه

غبطه ایلردی فلک الدکی سرمایه‌سینه

سوره‌لر هامسی مجذوبیدی کهف آیه‌سینه

کوفه ده گوردی همان آیه‌نی قانلی باشی اوخور

نیزه ده عشق حدیثون باجیا قارداش اوخور

باخدی ددی حسین گل قوجاقیمه آلیبم

گر چی دوشوب درده باشون

دینجله بلکه بیر آز سینه خواهرده باشون

عصر عاشور بلادن گزیر اللرده باشون

ای گل باغ وفا سن ستمیله سولدون

زینب اولموشدی مگر خولیه مهمان اولدون


یکشنبه 85 تیر 11 , ساعت 2:48 عصر

ارتحال عالم بزرگوار و مجاهد حضرت آیت‏الله سید احمد فهری زنجانی نماینده امام امت (ره) و مقام معظم رهبری در سوریه را به محضر آقا امام زمان علیه‏السلام، مقام معظم رهبری علما، عموم هموطنان و به ویژه زنجانیان عزیز تسلیت عرض می‏کنم.

این عالم بزرگوار بزرگوار خدمات و تألیفات متعددی در زمینه‏های مختلف از جمله عرفان و اخلاق دارد که در فرصت مناسب به معرفی آنها خواهم پرداخت.

بیماری در صدا و سیما: صدا و سیمای جمهوری اسلامی که برخلاف سیاستهای کلان جمهوری اسلامی، دست درازی در ترک‏ستیزی دارد، در هنگام اعلام خبر ارتحال این عالم ربانی زنجانی را از نام خانوادگی این عالم بزرگوار حذف کرد. این در حالی است که ایشان به این نام خانوادگی شهرت دارند.

باید گفت که فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضاً


جمعه 85 خرداد 5 , ساعت 5:37 عصر

بسمه تعالی

1) روزنامه ایران مزدور بیگانگان شد. همان روزنامه‏ای که بسیجیان دلیر و جان برکف را فاشیست خواند.

2) بدخواهان بدانند که با این اقدامات توهین‏آمیز نه تنها موفق به ریشه‏کنی زبان ترکی نخواهند بود بلکه این عمل وقیحانه آنها ترک‏ها را منسنجم‏تر کرده و در حفظ زبان و هویت خود پرشورتر خواهد ساخت. و نباید فراموش شود که اهانت به مردمی که 45 درصد از جمعیت ایران اسلامی عزیز را تشکیل می‏دهد نه به نفع فارس‏ها خواهد بود و نه به نفع اسلام و تشیع. به ویژه در این برهه حساس که بیگانگان کشور عزیزمان را تحت فشارهای اقتصادی و سیاسی قرار داده‏اند.


 

3) آنها باید بدانند که تفرقه همان‏چیزی است که بدخواهان و تجزیه‏طلبان می‏خواهند. این در حالی است که رهبرمان فرمود:‏تورکده فارس کیمین، فارسدا ترک کیمین در کنار هم باشند. و چه اشتباه بزرگی می‏کنند آنها که زبان فارسی را عامل همبستگی می‏دانند. و این تفکر،‏ همان تفکر عمر است که عرب را بر عجم ترجیح می‏داد. و همانگونه که مقام معظم رهبری فرمودند زبان فارسی عامل همبستگی نیست. این اسلام و تشیع است که عامل همبستگی است.


 

4 ) این را نیز بدانند که به هر حال زبان ترکی در این کشور عزیز در معرض تهدید است. به گونه‏ای که صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران یکی از مخربان اصلی آن است. اما این گونه حرکت آنها اگر چه احساسات ترکها را جریحه ‏دار می‏سازد اما آنها را به خطر موجود آگاه خواهد ساخت.


 

5) نکته بعد اینکه این تهدید و آسیب‏ زمانی آغاز شد که با نفوذ ملی‏گراهای (یا همان فارس‏گراهای افراطی و آنها که ایرانی بودن را در فارس بودن تعریف می‏کردند.) خائن مانند بازرگان در ابتدای پیروزی انقلاب، زبان فارسی زبان رسمی اعلام شد. این در حالی است که از اکثریت برخوردار نبود و معمول در این گونه کشورها که هیچ زبانی از اکثریت برخوردار نیست این است که یکی از زبانها را به عنوان زبان میانجی و نه زبان رسمی معرفی می‏کنند و هر یک از اقوام در کنار آموزش زبان خود به یادگیری زبان میانجی نیز می‏پردازند.


 

5) ما افتخار می‏کنیم که ترک هستیم. رهبرمان ترک است و بسیاری از دانشمندان ایران در عرصه‏های مهم علمی از جمله دانشمندان هسته‏ای ترک هستند. و افتخار می‏کنیم که مردان غیور از ماست. افتخار می‏کنیم به غواصان شیر دل زنجان و به باکریها و شهدای دیگر. افتخار می‏کنیم که در اکثر عملیات‏های جنگ تحمیلی ترک‏های غیور صف‏شکن بودند. افتخار می‏کنیم که از 36 هزار شهید تهران حدود 25 هزار نفر ترک هستند.


 

6) نکته بعد اینکه نویسنده روزنامه ایران قطعا این توهین را رایگان انجام نداده و تغذیه در خور توجهی از دستشویی بوش داشته است. (البته ببخشید که این سخن می‏گویم. چرا که ایشان زبانی غیر از این زبان نمی‏فهمد.)


 

7) لعنت باد بر سلسله پهلوی که اختلاف بین ترک و فارس را به توصیه انگلیسی‏ها در فضای اجتماعی ایران حاکم کردند.


 

8) ما زبان فارسی را نیز به عنوان زبان هموطنهایمان دوست داریم و به آن احترام می‏گذاریم.

9) پیشنهاد و راهکار عملی بنده این است که زبان ترکی به عنوان زبانی که جمعیت آن در تعداد؛ مساوی فارس‏زبانان است، به رسمیت شناخته شود. این همان چیزی است که اتحاد و همبستگی را افزایش داده و یک مملکت شیعی را در برابر دشمنان اسلام بیمه خواهد کرد.


شنبه 85 اردیبهشت 30 , ساعت 3:43 عصر

مصباح یزدی؛ نه در مسجد نه در میخانه  علی سیناییان

در روزهای اخیر هرگاه بحث انتخابات مجلس خبرگان مطرح می شود می شنویم که می گویند: «آقای محمد تقی مصباح یزدی در انتخابات، مستقلاً و با کاندیداهای همفکر خود، شرکت می کند.» بعد این خبر تکذیب شده و یا حول این محور مصاحبه و... تنظیم شده و مانور داده می شود. میانه روهای متمایل به غرب که از اسم مصباح تنفر دارند و مصباح چهره خوشایندشان نیست طبعاً راضی به حضور او نیستند. محافظه کاران نیز علیرغم آنکه با مصباح در یک جبهه اند، ولی هیچ سیگنالی نفرستاده اند که بیانگر رضایت از او باشد. حتی در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 84 نیز عملاً با مصباح در تقابل قرار گرفتند. چرا که برخی از آنان از رفسنجانی حمایت کرده و برخی دیگر نیز سنگ سایر کاندیداهای موسوم به «اصولگرا» را به سینه زدند و هیچکدام با مصباح هم نوا نشدند و او تنها ماند. ولی مصباح که در 40 ساله اخیر به این تنهایی ها و انزواها و... عادت کرده، خم به ابرو نیاورد و زیرکانه وارد کارزاری شد که در آن پیش از آنکه پیروزی محمود احمدی نژاد را بجوید، شکست دوست دیرین خود، رفسنجانی را آرزو می کرد؛ آرزویی که بر آورده شد.
 مصباح را باید یک پدیده به حساب آورد. دقیقاً یک پدیده، او که در فلسفه شاگرد علامه طباطبایی، مشهورترین فیلسوف و مفسر ایرانی در نزد غربیان است، فقه و اصول و البته سیاست را در درس رهبر فقید انقلاب اسلامی، حاضر می شده است. اما جنبه خصوصی تر و جالب تر شاگردی او این است که او به مدت طولانی (تقریباً 15 سال) شاگرد آیت الله محمد تقی بهجت بوده است.
آیه الله بهجت که در حوزه های علمیه به پرهیزکاری، کم حرفی وسکوت، و تا حدی پر رمز و رازی شهره است، خود نیز جملاتی با مفهوم ویژه در وصف این شاگرد خود گفته است.
 اما ویژگی دیگر او به ورود به مبارزات سیاسی دهه 40 مربوط است. این روحانی زیرک و تودار یزدی، اساسنامه مهمترین تشکل روحانی (جامعه مدرسین) را می نویسد و دو نشریه مخفی چاپ می کند. ساواک در سال 44 از سرنخ های بدست آمده به او میرسد ولی او زیرکانه خط خود را تغییر می دهد و ساواک نمی تواند اثبات کند که نوشته ها به خط اوست. با تبعید امام به ترکیه و نجف، و سرکوب ناراضیان داخلی، رژیم پهلوی، موقعیت خود را تثبیت شده می بیند. سیاسیون یا در زندان اند، یا مجبور به سکوت اعتراض آمیز. به هر حال مبارزه سیاسی، جوانان و دانشجویان را راضی نمی کند و آرام آرام تب مبارزه قهر آمیز و مسلحانه، فراگیر می شود. ولی چه باید کرد که معمولا اهل اسلحه، مرام چپ و کمونیستی دارند. به جز هیئت های مؤتلفه که آنان نیز در زندان اند. پس در اواخر دهه 40 تاسیس سازمانی به نام مجاهدین خلق اعلام می شود که بیشتر رجال مطرح سیاسی که با حکومت پهلوی مبارزه می کردند از آن سازمان حمایت کردند بجز چند استثناء: امام خمینی، آیت الله مطهری و مصباح یزدی. در بین سیاسیون روحانی، این سه اسم آشنا هیچ گاه حاضر به تایید مجاهدین خلق نشدند. امام خمینی اصولاً با مبارزه مسلحانه موافق نبود و هیچ گاه اجازه مبارزه آتشین را صادر نکرد و «آگاه سازی توده ای» و « تبلیغات» را حربه ای کاری تر می دانست.
همچنین در مسئله دکتر شریعتی نیز مصباح یزدی حاضر به تایید این فارغ التحصیل سوربن نشد و از مخالفین پر و پا قرص وی، باقی ماند. مطهری هم که در ابتدا از موافقین مشروط او بود بعدها به جمع مخالفین پیوست. به هر حال مخالفت با مجاهدین خلق و با دکتر شریعتی ویژگی دیگر مصباح بود که او را از بقیه متمایز می کرد. و به همین علت عذر او را محترمانه از مدرسه حقانی خواستند. او برای تاسیس حقانی و تعلیم طلاب این مدرسه، کمک شایانی به مدیران آنجا آیت الله بهشتی، آیت الله قدوسی (داماد علامه طباطبایی) و آیت الله جنتی کرده بود. اما مدیریت مدرسه که نمی خواست به طور علنی در این دعوا وارد شود و موضع خود را اعلام نماید. با اوج گیری اختلافات، مرشد مخالفین دکتر از مدرسه حقانی کوچ کرد تا بخش آموزشی موسسه در راه حق را اداره کند.او در این موسسه، طلاب را در دوره های فشرده تعلیم می داد تا در کنار دروس حوزوی با اقتصاد، جامعه شناسی، زبان انگلیسی و... آشنا شوند و بتوانند به جنگ رو در رو با مارکسیسم – فلسفه حاکم آن زیان – بروند. بسیاری از طلاب در مدرسه و موسسه مشترکاً از مصباح استفاده علمی می بردند.
انقلاب 57 پیروز می شود جمعی از شاگردان او به دستگاههای قضایی و امنیتی اطلاعاتی می روند و در راس قرار می گیرند و او با جمع باقی مانده در قم کار را ادامه می دهد، بنیاد باقرالعلوم را بعنوان دوره تخصصی بنا می نهد و جمعی از شاگردان زبده را به اروپا و آمریکای شمالی می فرستد. تا در ضمن تدریس، درس هم بخوانند و دانش آموخته غرب شوند، جمعی نیز مامور تاسیس و اداره جامعه الزهرا - مهمترین حوزه علمیه خانمها - می شوندکه تاکنون هزاران زن ایرانی و خارجی از آن فارغ التحصیل شده و خود پرچم داران یک جریان محسوب می شوند. مصباح در سال 74 با ادغام دو دوره «در راه حق» و «بنیاد باقر العلوم»، موسسه امام خمینی را ایجاد می کند. موسسه ای با دوره های علمی سخت، دارای استودیو های ضبط مجهز، پیشتاز در استفاده از اینترنت و ابزارهای جدید و با مدرک رسمی که به طلاب می دهد. جایی آرمانی برای طلاب حوزه ها و برای دانشمندان دانشگاههای غربی. ویترین جمهوری اسلامی. همین است که هرگاه اندیشمندان و متفکران غربی به ایران می روند حتماً به مصباح هم سری می زنند، و همین سر زدن مایه تعجب و تحیر آنان می شود: پدیده! ایستاده در بین شاگردانی در رشته های مختلف علوم انسانی، و همه ملبس به لباس روحانی، که او را همچون ژنرالی در بین سربازانش، در میان گرفته اند.
بعدها نیز شاگردان او در طول دو دهه همواره در هرم حکومت رو به جلو پیش رفتند. پدیده اما چندان راضی به نظر نمی رسد. چرا که مدیریت حاکم بر دستگاهها را چندان مطابق و موافق آموزه های دینی نمی بیند. در این سالها نمی دانیم او به علی فلاحیان، شاگرد دیرین خود، و سایر آنان که بار «تثبیت و توسعه» حکومت جدید را بر دوش می کشند چگونه می نگرد همین قدر می دانیم که نسبت به بعضی از شاگردان دیروز، صمیمیت و رضایتی، نشان نمی دهد. اما سکوت می کند چون اولاً این عدم تطابق ها چندان شدید نیست که او را به اعتراض علنی وا دارد ثانیاً حمایت امام و رهبری از دولتها، خیال عالمان قم را آسوده کرده است. اما در سالهای اخیر وضع فرق می کند و مصباح، علنی و فراگیر، نظرات خود را مطرح می کند و در سالهای پر از جنجال پس از دوم خرداد 76 همیشه نام او در کنار نام همشهری اش سید محمد خاتمی، پر جنجال ترین نام صحنه سیاسی ایران است. تا آنجا که سران دوم خردادی بخش مهمی از شکست خود را به گردن او می اندازند. و بالاخره در رویدادهای منتهی به سوم تیر 84، نیز اسم مصباح کم و بیش مطرح می شود مخصوصاً با سخنرانی یازدهم اردیبهشت 84 که علیه هاشمی رفسنجانی دوست دیرین خود مواضعی صریح و تند اتخاذ می کند. البته از کسی اسم نمی برد ولی تعابیر، گویا و صریح اند.
حقیقت آنستکه از اواخر دهه 40 که هاشمی رفسنجانی تصمیم به حمایت از سازمان مجاهدین خلق گرفت، راه این دو رفیق از هم جدا شد. مصباح، ورود به چنین معادلاتی را نمی پذیرفت ولی هاشمی ورود به مبارزات تند و مسلحانه را ابزار مهمی علیه پهلوی می دانست و با سران سازمان، مرتبط و حتی دوست بود. تا جایی که وقتی در زندان برای اعدام رضایی، عنصر شاخص مجاهدین خلق، مجلس سوگواری از طرف زندانیان برگزار شد، رفسنجانی سخنران آن مجلس بود. حتی یک بار به قم رفت و از طریق آیت الله علی قدوسی، خواستار دیدار با مصباح شد. قدوسی همان روز مصباح را دید و گفت: آقای رفسنجانی در قم است و می خواهد به دیدن شما بیاید. مصباح گفت: بفرمایند. رفسنجانی صبح جمعه برای صرف صبحانه به منزل مصباح رفت. مدت زیادی با او بحث کرد تا او را قانع کند که در دفاع از مجاهدین خلق فعالیتی کند یا اعلامیه ای امضاء کند. مصباح اما نپذیرفت و گفت: «من این جمع را نمی شناسم و طبعا له یا علیه آنان اقدامی نمی کنم.» این جواب برای هاشمی رفسنجانی، بسیار سنگین بود ولی او به احترام نفر سوم جمع – که سکوت کرده بود – هیچ نگفت. نمی دانم شاید از «نفر سوم» هم گله مند بود که چرا با مصباح به جدال بر نمی خیزد. نفر سوم آیه الله سید علی خامنه ای بود. ( این ملاقات همان بود که در سال 84 آقای کروبی، در مصاحبه با شرق، به گونه دیگری آنرا نقل و تحریف کرد).
 به دهۀ 50 برگردیم: وقتی در اردیبهشت 54 اعلامیه تقی شهرام منتشر شد و همگان فهمیدند که سازمان، مواضع خود را تغییر داده و مارکسیست شده است، رفسنجانی متوجه شد که وحید افراخته و بهرام آرام و سایر دوستان او از ابتدا قابل اعتماد نبوده اند از همین رو به نجف شتافت تا پس از زیارت، به دیدن رهبر و استاد تبعیدی اش بشتابد و بگوید: «اماما! چه خوب شد که شما حرف ما را گوش ندادید و از سازمان حمایت نکردید. اگر حمایت کرده بودید، الان که اینها مواضع خود را اعلام کرده اند، برای نهضت ما خیلی بد می شد.»
این ضربه اما باعث نشد که هاشمی رفسنجانی با دوست قدیم قم، به اتفاق نظر برسد. دو شیخ: هر دو از کویر ایران، و هر دو همسن: متولدین 1313، همچنان رفاقت را با چاشنی گله وشکایت پیش می برند.
آنان هر کدام راه خود را می رفتند: رفسنجانی به اروپا رفت تا اختلافات بین «قطب زاده» و «بنی صدر» (در اروپا) و دکتر یزدی(در آمریکا) و جلال الدین فارسی (در لبنان) را حل کند; نوزده ایالت از ایالت های آمریکا را بهمراه برادرش محمد (که در آمریکا ساکن بود) بگردد، و پس از بازگشت، بنابر اعترافات بعضی از اعضای محاهدین خلق، به جرم حمایت از سازمان محکوم شده و به زندان بیفتد و تا آخر عمر حکومت پهلوی در زندان باقی بماند.تا همسر صبورش «عفت مرعشی» دختر آیت الله اخوان مرعشی، تربیت فرزندانشان: محسن، فاطمه، فائزه، مهدی و یاسر رابه عهده گیرد و سوار بر ماشین آخرین مدل اتوماتیک خود، وارث مشکلات و همچنین ثروت همسر مبارزش باشد ثروتی ناچیز: «سهامی در باغ رفاه کرج» و همچنین شرکت ساختمانی «دژ ساز» که شوهرش از دهه 40 تاسیس کرده بود و پاساژ خیابان سعدی و مختصری هم در این طرف و آنطرف که یا مصروف مبارزه با رژیم می شد و یا صرف اداره خانواده ساکن در منزل بزرگ «دزاشیب شمیران»
در دیگر سو، مصباح نیز مشغول تربیت طلایی بود که بعدها پس از انقلاب، همگی از مدیران و اطرافیان رفسنجانی شدند: «فلاحیان»، «پور محمدی»، «محسن اژه ای»، «نظام زاده»، «علی یونسی»، «روح الله حسینیان»،«محمدی عراقی» و حتی کسانی مثل «کرباسچی» و «دکتر هادی» و «علی جنتی» نیز از طلاب همان مدرسه یا همان موسسه اند. بگذریم از اینکه رئیس جمهور سید محمد خاتمی نیز، مدرسه حقانی را «کانون طلاب روشنفکر» و «محلی زنده و پویا» می دانست و افتخار خود را رفت و آمد به آن مدرسه، می شمرد. کرباسچی با هوش سرشار خود، دروس مدرسه را به سرعت خواند، و از دوره های فلسفی مصباح، استفاده ای نبرد، و با عجله نزد آیت الله یوسف صانعی رفت تا برای او درس خصوصی بگوید، و بالاخره هم با یکی دیگر از طلاب مدرسه حقانی، همان «عرفا»ی مشهور، عضو مجاهدین خلق شد و تاسف استادانش را برانگیخت. کرباسچی بعدها در سیستم جمهوری اسلامی باقی ماند، اما «عرفا» بر سر مجاهدین خلق لجاجت و تعصبی، نشان داد که باعث حذف او شد. کسی نمی داند عرفا و سایر دوستانش کجایند ولی سرنوشت آنها، دلیل خوبی برای شاگردان مصباح است که می گویند:« ببینید! هر کسی با اندیشه اسلامی آشنایی عمیق نداشته باشد منحرف می شود،و هم برای خود و هم برای جامعه درد سر درست می کند.»
باری! انقلاب پیروز شد مصباح بر خلاف خیلی از دوستان خود، مشاغل حکومتی را نپذیرفت و همچنان شاگردتربیت کرد. تا بدینجا رسید که منظم ترین و شلوغ ترین حلقه درسی دوره معاصر ما متعلق به اوست. ولی نه مثل حلقه های درسی سنتی حوزه ها. نه! او همه را بر سر درس خود نمی نشاند. بلکه محیطی فراهم کرده که شاگردانش دروس مختلفی بخوانند و در کنار رسیدن به مقام اجتهاد، با علوم گوناگونی، همچون اقتصاد، روانشناسی، جامعه شناسی، فلسفه غرب و... آشنا شوند. ولی جو بگونه ای است که همگی خود را شاگرد و مرید او می دانند. اینان آرام آرام خود تبدیل به اساتید حوزه شده اند و نامی در کرده اند. دروس حوزه به سه مرحله تقسیم می شود: مقدمات( 3 سال) سطح (7 سال) ودروس خارج(که اجتهادی وتخصصی است واستاد حتما باید مجتهد باشد).
امروزه شاگردان مصباح در کنار کار با او، سطح و خارج تدریس می کنند، و با استقبال طلاب و دانشجویان جوان رو به رو هستند چرا که معمولاً: خوش برخورد، منظم، مسلط به دروس و آشنا به جهان امروزند. بعضی از آنها به هنگام خداحافظی آدرس ایمیل(E-mail) خود را به شما می دهند و اگر در اروپا و آمریکا ساکن باشید حتماً با شما یادی از خاطرات سالیان سکونتشان در آنجا می کنند.
دکتر مرتضی تهرانی امام جمعه سابق نیویورک سیتی، دکتر بی ریا امام جمعه و روحانی سابق ایالت تگزاس، فیاضی(که صاحب سبک در فلسفه است)، میر سپاه، سید محمد غروی(که در سالهای اخیر به عضویت «جامعه مدرسین» پذیرفته شد)، محسن غرویان(که مصاحبه اش با روزنامه شرق، موجبات نارضایتی قم را فراهم کرد و از طرفی حرفهایش در باب جمهوریت، قم را خوشحال نمود) طباطبائی(که مدیر مشهورترین حوزه علمیه زنان است)، سید هادی رفیعی(که به علت کارهای علمی و فقهی، چهره سنتی جمع و مطلوب سالخوردگان و آیه الله های با نفوذ قم است) و بالاخره فرد دوست داشتنی این جمع: مؤیدی کرمانشاهی(که در بین طلاب جوان، «چهره اخلاقی و تربیتی» او ، «تسلط علمی – ادبی» اش را از نظر ها پنهان داشته است) و ده ها تن دیگر که امروزه حتی در مراکز حکومتی یا دانشگاهی نیز حضور دارند، همگی، علی رغم آنکه از اساتید حوزه اند اما وقتی که در نزد آنان، نامی از مصباح می بری، با احترام، و با اعجاب، از او یاد می کنند، تو گویی مصباح پدیده ای است.
نمی دانم آیا پدیده به میدان می آید؟ راستی چرا نسل جوان ساکن در میان دریای فارس و دریای مازندران فقط باید تیپ مشخصی از روحانیون را در مصدر کار ببینند؟ و چرا باید فقط عکسی از دو جناح راست و چپ در قاب ذهن آنان باشد؟ حال که رئیس دولتی انتخاب شده که خارج از محدوده هزار فامیل بوده، چرا نباید چهره های روحانی جدیدی به چشم آیند، چهره هایی که سواد حوزوی را (که جناح چپ از آن بی بهره اند) با تسلط بر علوم و مباحث و چالش های فکری روز آمد (که معمولاً جناح راست فاقد آن است) جمع کرده باشد؟ این سوالی است که امروزه در ذهن بیشتر شهروندان ایرانی هست. آنان از طرفی به خداوند و آموزه های دینی باور دارند، و سمبل های مذهبی را پاس می دارند، ولی از طرفی مایل نیستند، برای همیشه سیاستمدار کهنه کار: رفسنجانی، یا واعظ سابق: ناطق نوری، یا مثلا لیسانس فلسفه: محمد خاتمی را ، پیش رو داشته باشند.همان خاتمی که حتی پدرش، آیه الله روح الله خاتمی نیز از بابت افکار او، هراس داشت، و به محمد یزدی آیه الله مشهور، گفته بود: «درسی برای پسرم بگو و مواظب او باش.» ولی ظاهرا او مواظبت خوبی نکرد، و بعدها استاد در راس قوه قضائیه، و شاگرد در راس قوه مجریه، هیچ قرابتی با هم نداشتند و تفاهمی بروز ندادند. البته در مورد خاتمی دو نکته هست که از صداقت او حکایت می کند: اول آنکه خود گفته است که: آیه الله مطهری پیش از عزیمت او به آلمان در 1356 او را از این کار بر حذر داشت چرا که می ترسید خاتمی، در سالیان اقامت خود در آلمان در مقابل تمدن غربی مرعوب باشد. نمونۀ دیگر آنکه عکسی از او در سالهای اخیر منتشر شد که او را در لباس افسری ارتش شاهنشاهی (و بدون ریش) نشان می داد. اوج صداقت.
به مصباح برگردیم، نمی دانم آیا پدیده همت می کند تا 82 نفر از شاگردان و استادان موسسه اش را ردیف کند و لیستی برای مجلس خبرگان، در سراسر کشور بدهد یا نه؟ امروز در ایران، بعضی می گویند: «خدا کند. او می تواند. چرا که در موارد بسیاری، بر خلاف جریان آب شنا کرده است.» و عده ای دیگر ابرو در هم می کشند و می گویند: «خدا نکند، حرفش را هم نزنید.»
در قم، کسی برایم گفت: زمانی، در اوایل دولت رفسنجانی اجلاس خبرگان برای اولین بار در قم (مدرسه دار الشفاء) برگزار می شد. برای این جلسه که همیشه در تهران برگزار می شد، تعدادی ماشین بنز، همگی به رنگ سفید و نو با پلاک یکی از ارگانهای جمهوری اسلامی وارد قم شده بودند تا در چند روز اجلاس در خدمت نمایندگان خبرگان باشند. پس از جلسه اول، قرار شد، به عنوان تنفس، همگی به بازدید دانشگاه علوم پزشکی فاطمیه قم بروند. بنز ها جلوی چشمان مردم قم به ردیف در جلوی مدرسه فیضیه و دارالشفاء که زمانی سنبل زهد و دوری از دنیا بوده، ایستادند و مهمانان، سوار آنها شده و رفتند. در این بین یک روحانی، آرام، بالای پله ها ایستاده بود و این صحنه را تماشا می کرد و تبسمی تلخ بر لب داشت. وقتی نوبت او شد سوار نشد و مثل همیشه به سوی ماشین پیکانی رفت، که راننده اش منتظر او بود. آن روحانی، محمد تقی مصباح بود.
و این یعنی پدیده!


سه شنبه 85 اردیبهشت 26 , ساعت 5:51 عصر

دوست عزیز مولای ما یه شعر خوب گذاشتند و من...

ای تو صاحب زمان

ای تو صاحب زمین

دل جدا زیاد تو

آشیانه‏ای خراب و بی‏صفاست

آن که در پی تو نیست کیست؟

آن که بی‏بهانه تو زنده است در کجاست؟

قربون همه اونهایی که برای آقا می‏نویسند.


پنج شنبه 85 اردیبهشت 21 , ساعت 9:13 عصر

چه روزها که یک به یک غروب شد نیامدی

امام حسن عسکری (ع) در مورد آقا (عجل‌الله تعالی‌فرجه‌الشریف) می‌فرمایند:

به یدفع البلاء عن اهل الارض، و به ینزّل الغیث و به یخرج برکات الارض

خداوند به برکت وجود او بلا را از زمینیان دور می‌کند و به خاطر او باران می‌فرستد

و به سبب او برکت‌های زمین را بیرون می‌آورد.

به رغم مدعیانی که منع عشق کنند،

جمال چهرة تو حجت موجه ماست.

 

                                                                                کمال الدین ص383


دوشنبه 85 اردیبهشت 11 , ساعت 7:2 عصر

احمدی‏نژاد جلوتر از خاتم

اگر چه آقای احمدی‏نژاد خدمات خوبی در این چند ماه انجام داده اما دستور او در مورد ورود بانوان به ورزشگاهها و تماشای ورزش مردان کمی دور از انتظار بود. این در حالی است که خاتمی با همه خرابکاری‏هایش و فشار گروهها و افراد مانند ابطحی؛ این دستور را صادر نکرد. تإسف‏انگیزتر اینکه احمدی‏نژاد در برابر اعتراض مراجع محترم تقلید نیز واکنشی نشان نداد و دستور را لغو نکرد. فقط آقای الهام وعده داده است که کار خلاف شرع انجام نخواهد شد.

به هر حال انتظار می‏رفت که دولت فعلی که دولتی اسلامی است به صراحت و برای حفظ جایگاه مراجع به نحوی آبرومندانه حکم خود را لغو می کرد.

نکته جالب توجه اینکه می گویند فرهنگ‏سازی می‏کنیم. که در جواب باید گفت اول فرهنگ‏سازی بکنید بعد به این مشکلات رسیدگی کنید. که باز خواهیم گفت که اگر هم فرهنگ‏سازی کنید؛ به هر حال نگاه زن به اندامهای مرد حرام است و این را فرهنگ‏سازی حلال نخواهد کرد. لذا لازم است فرهنگ‏سازی شود که کمی از غربت واژه‏هایی مانند حلال و حرام کاسته شود. تا شاید آقایمان راضی شود و دستمان بگیرد.


   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ